ا❁﷽❁ا 📙 🖋 👨‍👩‍👧‍👦مخاطب: 📚 ماجرای رمان چابک سوار در دشت‌های سرسبز ترکمن صحرا می‌گذرد . در این کتاب داستان پسری به نام تایماز روایت می‌شود که در یک حادثه رانندگی فلج شده است. تایماز دلش برای اسب‌ها ضعف می‌رود و همیشه آرزو دارد مثل پدرش قهرمان مسابقات اسب سواری شود. زمانی تایماز و دوستانش که حیوانات مزرعه هستند، تنها می‌مانند و ماجراهای زیادی برایشان اتفاق می‌افتد که باید از سر بگذرانند. 🍉برشی از کتاب: اما قیرآت خبر نداشت که تایماز هروقت او را می‌دید از اینکه هوس کند و بخواهد سوارش شود، وحشت داشت. شاید هم هیچ وقت خبردار نمی‌شد. چون همان وقت همه در راه روستا بودند و داشتند داخل ماشین برای فروش خانه و زمین و حیوانات نقشه می‌کشیدند. تایماز و آناگل هم در لاک خودشان فرو رفته بودند و حرفی نمی‌زدند. گویی شوک بزرگی به آن‌ها وارد شده بود. هرکدام در ذهنشان به روزی فکر می‌کردند که در خانه آغا زندگی کنند و اگر یک روز فرش ها را کثیف کنند، یا با آتیلا و یاشار بگوومگو کنند چه اتفاقی می‌افتد. آناگل می‌ترسید بمیرد و تایماز ھراس داشت که تنها بماند. ا🛒خرید: 🔗http://ketabejamkaran.ir/106494 📘📘📘📘📘 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabeJamkaran