ا❁﷽❁ا #داستانک 📜از اهواز به سامراء آمده بودند. آمده بودند تا ابومحمد علیه السلام را ببینند. آن روز خلیفه همراه ابومحمد علیه السلام برای دیدار حاکم بصره می‌رفت. او را در راه دیدند. چشم انتظار بازگشت ابومحمد ماندند. ابومحمد که بازگشت، مقابل آن‌ها ایستاد، دستش را دراز کرد. کلاه و دستاری را که بر سر مبارکش بود برداشت و آن را در یک دست گرفت. دست دیگرش را بر سر مبارک خود کشید و در چهره یکی از آنان تبسم کرد. مرد بلافاصله گفت: گواهی می دهم که تو حجت خدا و برگزیده او هستی. تعجب کرده بودند. از مرد پرسیدند: تو را چه می شود؟! گفت: در امامت او تردید پیدا کرده بودم. با خویش گفتم: اگر بازگشت و کلاه و دستارش را از سر برداشت قائل به امامت او خواهم شد. ♻️برگرفته از: 📙 #آخرین_خورشید_پیدا 🖋 واحد پژوهش مسجد مقدس جمکران 📗📗📗📗📗 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabeJamkaran