ا❁﷽❁ا 🍉 📚چند نفر جلوی ماشین را گرفتند. معلوم بود کاملا اتفاقی به لانه زنبور زده‌ایم. فریادها می‌گفت: «نترسید، نترسید...» ولی من ترسیده بودم. بلندبلند گریه می‌کردم و خدا را صدا می‌زدم. ابراهیم بی‌توجه به خون‌چکان سرش، پدال گاز را چنان فشار داد که صدای لاستیک‌ها درآمد. ماشین را انداخت داخل یک فرعی. چندنفر با چوب و شیشه شکسته افتادند دنبال ماشین. مجالی برای فکروخیالات نبود؛ اما خودش آمد. با خودم فکر کردم واقعا این‌ها که الان ماشین را دوره کرده‌اند، همان‌هایی هستند که تا چند روز پیش باهم توی صف اتوبوس و مترو و عابربانک می‌ایستادیم؟ سفره قیمه امام حسین هنوز خیلی وقت نیست که جمع شده و کیست که نداند هرکس در این مملکت زندگی می‌کند، حداقل یک‌بار سر این سفره نشسته... 📙 🖋 🛒http://ketabejamkaran.ir/97684/ 📘📘📘📘📘 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabeJamkaran