ا❁﷽❁ا 🍉 📚قطرات باران برای رسیدن به زمین با هم مسابقه گذاشته بودند. به هر تاخت قیرآت گل ولای به بالا بلند می‌شد. بچه‌ها مثل موش آبکشیده منتظر ایستاده بودند. موهای مجعد آیجیک روی پیشانی‌اش پیچ خورده بود و از آنها آب می‌چکید. چشم از تایماز و قیرآت که هرلحظه نزدیکتر می‌شدند، برنمی‌داشت. ناگهان رعدوبرق بزرگی زد. پهنه آسمان همچون شاخه‌های نقره‌ای برق زد. قیرآت شیهه بلندی کشید، تایماز روی اسب به عقب برگشت و باضرب روی زمین فرود آمد. 📙 🖋 🛒https://ketabejamkaran.ir/106494 📘📘📘📘📘 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabeJamkaran