ا❁﷽❁ا 📙 🖋 📚طاووس مستور روایتی جذاب از اواخر عمر امام حسن عسکری(علیه السلام) و تولد امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که از دید چند شخصیت مهم مثل قابله‌ای که از طرف دربار معتمد فرستاده شده و حکیمه بانو عمه امام و .. روایت می‌شود . در این رمان پا به پای شخصیت های داستان پیش می‌رویم و با این واقعه مهم روبه‌رو می‌شویم . 🍉برشی از کتاب: معتمد نعره کشید: «یعنی اصل قضیه را تایید می‌کنی! یعنی پذیرفته‌ای که زیر چشم من، در خانه‌ای که تحت محاصره لشکریان من است، طفلی به دنیا آمده و من از آن خبر ندارم!» مرد، بی هیچ هراسی جواب داد: «همین طور است. نه فقط شما که جز عده‌ای محدود، از این راز خبر ندارد.» صدای قهقه معتمد، ستون‌های قصر را لرزاند. وحشت دوباره به جانم افتاد. شمشیر کودک در هوا می‌چرخید، سرها بر زمین می‌افتاد و ستون‌ها فرو ریخت. کاش می‌توانستم به خواب‌گزار اعظم اعتماد کنم و تعبیر رویایم را از او بجویم… 🛒https://ketabejamkaran.ir/118035 📘📘📘📘📘 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabeJamkaran