ا❁﷽❁ا 📙 🖋 🖌 📚 (آقا سید) که است، می خواهد به برود. 9 ساله حرف های پدر و مادرش را در مورد جبهه رفتن آقاجان می‌شنود و پوتین‌های آقاجان را پنهان می‌کند تا آقاجان به جبهه نرود. پدر می فهمد که ریحانه سادات پوتین ها را برداشته است به او می گوید اگر من به جبهه نروم فردا دوست هایت می گویند آقاجانت از جنگ می‌ترسد. آقاجان به جبهه می رود و برای ریحانه می‌نویسد. بعد از دوماه که از رفتن آقاجان به جبهه می گذرد و دیگر خبری از نامه های آقاجان نیست، دایی به جبهه می رود تا خبری از آقاجان بگیرد. اما یک ماه می گذرد و خبری از دایی و آقاجان نمی شود تا اینکه دایی خبر می دهد که آقاجان را پیدا کرده و باهم از جبهه برمی گردند اما برای آقاجان اتفاقی افتاده است که ریحانه را درگیر می کند… 📖رمان برای گروه سنی با موضوع و خانواده های نوشته شده است. در این رمان مخاطب با حال و هوای سال‌های جنگ و خانواده هایی که پشت جبهه فعالیت می کردند آشنا می شود. برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🛒https://ketabejamkaran.ir/132277 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabeJamkaran