-
-
در کتابمناقب آمده بهسندصحیح از سلمان
فارسی، روایتکردهاند کهروزی فاطمه زهرا
-علیها السلام- در خانه هیچ نفقهای موجود
نداشـت و حـسـنیــن -علیهما السلام- کودک
بودند، یکـی سه سـاله و دیگـری چهار سالـه
بود و دو روز بود که چیزی نخورده بودند!
و آن روز بیتابی مینمودند و از مادر خـود
طعام طلب مینمودند و فاطمه -علیها السلام-
چیزی نداشت که به ایشان دهد، فرمـود کـه
بروید و برگردید که پدر شما میآید و چیزی
میآورد، ساعتی میرفتند و باز میآمدند و
بیقراری مینمودند، پس در آن وقت فاطمه
-علیها السلام- با دیده گریـان برخواستنـد و
قدری سنگ ریزه از زمین برداشت و در دیگ
کرد و آب بر آن ریخت و سر آن را پوشانیـد
و آتش در زیـرش برافروخـت و بـه فرزنـدان
خـود فرمـود کـه ای نـور دیدگـان، مادر ایـن
طعام را بار کرده است، ساعتی دیگر برویـد
و باز آیید تـا پخته شـود، و آن شاهـزادگـان
رفتند و گردش نموده، بـاز آمدنـد و ایشـان
از گرسنگی بی طاقت شده بودند، شروع
به گریه نمودند، حضرت امام حسن -علیه
السـلام- سرپـوش از سـر دیگ برداشـت و
گفت ای مادر اگر پختهاند در کاسه ریز تا
بخوریم، حضرت فاطمه -علیها السلام- در
دل با خدا مناجات کرد و اندکی در کاسه
ریخـت، چـون نگریسـت آن را پختـه دیـد،
نزد فرزندان نهاد و آنـان خوردنـد و شـکـر
خدا بهجای آوردند و فاطمه به شکرانه این
نعمت دو رکعت نماز بهجای آورد و حمد خدا
را به تقدیم رسانید، و از آن زمان تا حالا از
آب غسالهی دست حسنـیـن درختـی به هـم
رسیده که میوه آنسنگ است و مردم میپزند
و میخورند، و بعد از آن هرگاه فاطمه -علیها
السلام- درماندی سنگ ریزه در دیگ میریخت
و آتش در زیر او بر میافروخت، طعاممیشد.
چون این خبر بهخدمت رسول خدا -صلی الله
علیه و آله- رسید، گفت: الحمدلله که در دست
دختر من است آنچه در دست پسرانپیغمبران بوده.
📚 مخطوطة حزن الائمه، ربیع بن محمود، ص١٤۲
@ketabkhaneh_fazael