📚 📌 📕 👤نوشته : گروه ابراهیم هادی 📰انشارات : شهید ابراهیم هادی 📖در ۱۶۰ صفحه 🪅ژانر : زندگی نامه شهدا ••✾🌻🍂🌻✾•• قسمتی از کتاب ... من مدتی بود که به خدمت حضرت آیت‌الحق، حاج آقا حق‌شناس این استاد اخلاق و سلوک الی‌الله می‌رسیدم و از جلسات پربار این استاد استفاده می‌کردم. سال‌ها بود که به دنبال یک استاد معنوی می‌گشتم و حالا با راهنمایی برخی علمای ربانی تهران توانسته بودم به محضر این عالم خودساخته راه پیدا کنم. شنیده بودم که حضرت استاد این شاگرد خود را بسیار دوست داشته، برای همین تصمیم گرفتم که در مراسم تشییع این شهید عزیز شرکت کنم. مراسم تشییع به پایان رسید. پیکر شهید را به سوی بهشت زهرا (س) بردند. من هم به همراه آن‌ها رفتم. در آنجا به دلیل اینکه شهید در حین نبرد به شهادت رسیده بود، بدون غسل و کفن با همان لباس نظامی آماده‌ی تدفین شد. چند ردیف بالاتر از مزار عارف مبارز، شهید چمران، برای تدفین او انتخاب شد. من جلو رفتم تا بتوانم چهره‌ی شهید را ببینم. درب تابوت باز شد. چهره‌ی معصوم و دوست‌داشتنی شهید را دیدم. شاداب و زیبا بود. گویی به خواب عمیقی فرورفته! اصلاً چهره‌ی یک انسانی که از دنیا رفته را نداشت. تازه دوستان او می‌گفتند: از شهادت او شش روز می‌گذرد! 🌐 لینک کتاب در طاقچه : https://taaghche.com/book/20170/%D8%B9%D8%A7%D8%B1%D9%81%D8%A7%D9%86%D9%87