📚گزیده ای از کتاب ؛ در آیینه ی خاطرات : آیت الله ای در رابطه با دکتر شریعتی می فرماید : چهره‌ی همچنان مظلوم است، و این به دلیل طرفداران و مخالفان اوست، که موجب شده اند تا این انسان دردمند و پرشور را ناشناخته نگه دارند ، واین ظلمی به اوست . ❇️مخالفان به اشتباهات دکتر شریعتی تمسک می کنند و این موجب می شود که نقاط مثبتی را که در او بود ،نبینند . شریعتی بی گمان اشتباهاتی داشت، اما در کنار آن از برجستگی ها و زیبایی هایی هم برخوردار بود. پس ظلم است ،اگر به خاطر اشتباهات او برجستگی‌های او را نبینیم . 🔰من فراموش نمیکنم که در اوج مبارزات، امام در ضمن صحبتی (در مراسم چهلم فرزندش ) بدون اینکه نام از کسی به ببرد، اشاره کرد به وضع شریعتی و مخالفت هایی که در اطراف او هست در آنجا امام این گونه بیان کرده بود: «گله من از آقایان علما این است که، کسانی که الان برای اسلام کاری میکنند، قلم به دست گرفته اند و از شیعه ترویج می‌کنند ،مسائل اسلام را ،مسائل دینی را مورد بحث قرار می دهند، می نویسند و منتشر می‌کنند ،اینها را از خودشان طرد نکنند. در زمانی که همه ی قلم ها و همه ی تبلیغات ضد ما است ، در زمانی که دست های مان بسته است و کاری از ما ساخته نیست ، در این زمان ما هر فردی را لازم داریم . فرض کنید خطایی هم کردند، چهار تا غلط هم دارند، شما که عالم اید ، خطا و غلط ها را رفع کنید، طرد نکنید، بیرون نکنید، شما این دانشگاهیان را از خودتان دور نکنید....» اما ظلم طرفداران شریعتی به او ، کمتر از ظلم مخالفانش نبود. طرفداران او به جای اینکه نقاط مثبت شریعتی را مطرح کنند و آنها را تبیین کنند، در مقابل مخالفان صف‌آرایی کردند؛ 👈در حقیقت شریعتی را سنگری کردند برای کوبیدن روحانیت و یا کلاً متفکران اندیشه بنیانی و فلسفی اسلام! آیا شریعتی به راستی کسی بود که طرفدار ترور شخصیت عظیمی مثل شهید مطهری باشد ؟ او که خودش را همواره علقمند به مرحوم مطهری و مرید او معرفی می کرد، من خودم از او این مطلب را شنیدم.... من یک خاطره نقل می کنم در سال ۱۳۴۹ در مشهد من درس تفسیر می گفتم، همان آغاز تازه زمزمه‌هایی علیه دکتر شریعتی بلند شده بود که دکتر شریعتی راجع به افکار شیعه: کم عقیده است ، یا به روحانیت علاقه ندارد. همان روزها جلسه‌ایی داشتیم با دکتر شریعتی .برای او نقل کردم : شریعتی نفی روحانیت را به طور کلی غلط دانست .او با اصلاح روحانیت موجود موافقت داشت . شریعتی ، نه فقط ضد روحانی نبود ، بلکه به طور عمیق و معتقد به رسالت روحانیت بود . شریعتی می گفت : روحانیت یک ضرورت است ، یک نهاد اصیل و عمیق و غیرقابل خدشه است، و اگر کسی به او مخالفت کند، به یقین از یک آبشخور استعماری تغذیه می شود. تصور شریعتی این بود که روحانیون به رسالتی که روحانیت بر دوش دارد، به طور کامل عمل نمی کنند. ایت الله خامنه‌ای یک خاطره دیگر نقل می فرماید: در سال ۱۳۴۷ یعنی سال آخر عمر جلال آل احمد ، یک جلسه مشترکی با همدیگر آل احمد و مرحوم شریعتی داشتیم ، بحث درباره روحانیون شد و مرحوم آل احمد به شریعتی گفت: شما چرا از حوزه علمیه انتقاد می کنی ؛ بیا از روشنفکران خودمان انتقاد کن . مرحوم دکتر شریعتی پاسخی داد که: علت اینکه من از روحانیت انتقاد می کنم، این است که ما از حوزه ی علمیه انتظار و توقع داریم، از روشنفکر جماعت، هیچ توقعی نداریم؛ نهادی که ولادتش در آغوش فرهنگ غربی بوده، چیزی نیست که ما در او انتظاری داشته باشیم. اما روحانیت که یک نهاد اصیلی هست ، از او ما زیاد انتظار داریم، چون آن انتظارات عمل نمی شود، انتقاد می کنم . آیت الله خامنه‌ای در ادامه می فرماید : در سال ۱۳۵۲ دکتر شریعتی در اثر تماس هایی که دکتر شریعتی با چهره هایی از روحانیت و به خصوص روحانیون جوان گرفت، عقیده اش عوض شد. لذا در این اواخر عمر ،دکتر شریعتی نه فقط معتقد به روحانیت، بلکه معتقد به روحانیون نیز بود ،و معتقد بود که اکثریت روحانیت درخط عمل به همان رسالتی هستند که بر دوش روحانیت واقعی هست . البته با روحانیونی که می فهمید که در آن خط نیستند، با آنها نبود، و شخصاً به امام خمینی بسیار علاقمند و ارادتمندبود. 🍀🌺🍀🌸🍀 https://eitaa.com/ketabkhani1