داستان کتاب من بر می گردم درباره زبیده خاتون، بانوی قصر و همسر هارون الرشید است. هارون و وزرایش در مورد عقیده‌ی زبیده دچار تردید شده‌اند و از او می‌خواهند هرچه زودتر معلوم کند که شیعه است یا نه. زبیده از سال‌ها جنگیدن با هارون و تلاش کردن برای تغییر رفتار و اخلاقش خسته شده است. این خستگی بعد از شهادت امام موسی کاظم(علیه‌السلام) به دست شوهرش عشق او نسبت به هارون را تبدیل به نفرت کرده، او در هفده سالگی با پسرعمویش هارون ازدواج کرده است، در ابتدا به شدت دلبسته و عاشق او بوده، اما با گذشت زمان و با دیدن ظلم‌های او نسبت به اهل‌بیت و بی‌عدالتی‌هایش نسبت به مردم بی‌گناه و شیعیان دیگر علاقه‌ای به او ندارد. او مدت‌هاست شیعه شده و تصمیم دارد هر چه زودتر عقیده‌اش را آشکار کند و از قصری که برایش چون زندان است بگریزد. اما این انتخاب برای او مشکلات زیادی به همراه خواهد داشت. او بانوی قصر بودن را از دست می‌دهد، تمام ثروت، قدرت و محبوبیتش از بین می‌رود، با کار خود جان برادر و خواهر و کنیزانش را به خطر می‌اندازد. و مهمتر از این‌ها امکان دارد جان خود را از دست بدهد، چون هارون خون‌ریز است و به رافضی‌ها رحم نمی‌کند و بارها افرادی را که شیعه بوده اند، گردن زده است… 👈 📚 🇮🇷 💠 🆔 @ketabkhooub