در گزارش سوم مرد یهودی می نویسد: «در این دوره گرایش به دین او شدت گرفت، بخصوص كه از آزار و اذیت سران قریش نیز اندكی كاسته شده بود. بزرگترین واقعه این دوران تا قبل از هجرت محمد (ص) به یثرب واقعه معراج او به آسمان است. این ادعایی است كه محمد (ص) نقل كرده و پیروانش آن را كاملاً پذیرفته اند.» در پایان این گزارش شخصیت ابوسعید هم معرفی می شود: «جزئیات آن (واقعه معراج رسول«ص») را از زبان كسی نقل می كنم كه از یاران نزدیك محمد (ص) است. ابوسعید، عربی است مبادی آداب و سخت دوستدار و پیرو محمد (ص). بسیاری از آیات قرآن را از حفظ است و بدش هم نمی آید كه با مردی یهودی چون من (راوی یا گزارشگر) درباره محمد(ص) و دینش سخن بگوید.» ● گزارش چهارم: این آخرین گزارشی است كه از شهر مكه برایتان (شورای عالی یهود) می نویسم. راوی از این به بعد وارد یثرب می شود. دراین گزارش راوی به مخاطب می گوید كه حدود ده سال از بعثت پیامبر اسلام (ص) می گذرد. پس درمی یابیم كه مرد یهود پس از ده سال از رسالت پیامبر(ص) مأمور می شود كه ایشان را به شهادت برساند (كه البته این اتفاق نمی افتد). در این گزارش او به سران خود می نویسد كه محمد (ص) درمیان اعراب و سران قبایل دوستداران بسیاری یافته و رابطه پنهانی ای میان او و سران اعراب یثرب هم شكل گرفته است. در گزارش چهارم مخاطب با برخی از سخنان پیامبر اسلام (ص) در شكلی روایی رمان آشنا می شود. مرد یهود می نویسد: «من در مدتی كه در مكه بودم علاوه بر جمع آوری اطلاعاتی درباره محمد(ص) و نحوه كارهایش برخی از سخنان او را نیز یادداشت كرده ام كه چون زیادند و نوشتن آن ها امكان پذیر نیست تنها به نقل برخی از آن ها اكتفا می كنم» و سپس برخی از سخنان مهم پیامبر وحی را درباره بهشت، عزت، علم، اجابت دعا، بی نیازی، محبت، مكارم اخلاقی، ثروت، حسد و... را برای سران خود می فرستد. نكته مهمی كه در این رمان مورد توجه قرار گرفته، نوعی پیام رسانی اخلاقی به شكلی غیرمستقیم است. شاید یكی از ابزارهای مهمی كه می تواند انسان ها را در لایه های مختلف اجتماعی تحت تأثیر قرار دهد، ابزار هنر است. وقتی حرفی با هنر به بیان می رسد با اقشار مختلفی از مردم ارتباط برقرار می كند و این ویژگی مهم هنر است كه می تواند ساحت های مختلفی را تحت تأثیر قراردهد. ● گزارش پنجم: «یثرب برخلاف مكه شهر زیبا و گشاده ای است» در این گزارش مرد یهود اقرار می كند تاكنون نتوانسته كاری علیه پیامبر اسلام (ص) انجام دهد. «هرچه هست در این مدتی كه در مدینه ام، اوضاع را اصلاً بر وفق مراد نمی بینم و باید اقرار كنم كه نتوانسته ام برنامه ای برای مقابله با محمد و پیروانش تدارك ببینم.» در این گزارش حادثه سوار شدن محمد«ص» بر شتر و زانوزدن شتر در مقابل خانه دو یتیم آمده است و این كه سران قبایل یثرب تلاش می كردند پیامبر اسلام(ص) به خانه آن ها فرود آید. ● گزارش ششم: در این گزارش مرد یهودی از روزگار خود گله می كند و برای سران می نویسد كه دو سال است در مكه و یثرب مترصد زمان مناسب برای ضربه زدن به پیامبر مسلمانان است اما هرروز مشتاقان به این دین بیشتر می شوند. او گلایه می كند از این كه خسته شده از بس دروغ گفته و علیه مسلمانان جاسوسی كرده است. در این گزارش واقعه «بنی قینقاع» هم معرفی می شود. ● گزارش هفتم: بالاخره مرا هم به دام انداختند. زندگی رها و آزاد تجرد را ازمن گرفتند و دختری از عرب و مسلمان را به عقدم درآوردند. بانی این امر خود محمد«ص» بود كه دوست نداشت مسلمانی(!) با سن و سال من بدون همسر و فرزند زندگی كند. در این گزارش مخاطب احساس می كند، ممكن است در ذهن مرد یهود پس از ابراز خستگی های متمادی استحاله ای ایجاد شده و او هم واقعاً دین اسلام را پذیرفته باشد. اما او باز تأكید می كند كه این كار مصلحتی است. در این گزارش جنگ احد و دلاوری های حضرت علی (ع) هم روایت می شود و مرد یهود از سلحشوری علی(ع)، پیامبر (ص) و سایر جنگجویان بهت زده می شود. ● گزارش هشتم تا پانزدهم: گزارشگر یهود از خدای چاره ساز محمد(ص) حرف می زند و این كه انگار اخلاق و منش و رفتار پیامبر مسلمانان واقعاً از یك نیروی بزرگتر و الهی سرچشمه می گیرد. او به قبیله بنی اسد و مزاحمت های این قوم پس از جنگ احد و قبیله بنی عامر اشاره می كند و این كه قبیله بنی عامر ۱۰نفر میهمان خود را كه برای معرفی و اشاعه دین مبین اسلام به آنجا رفته بودند به شكل فجیعی به شهادت می رسانند. در روایات هشتم تا پانزدهم ما با وقایع دیگر صدر اسلام مواجه می شویم، با وقایعی از قبیل جنگ ها و ناكامی ها و موفقیت مسلمانان. پیامبر اسلام به نقل از یك یهودی جاسوس، پیامبری است كه آوازه اش دارد جهانی می شود (در آن روزگار) و دیگر نمی شود جلوی آن را گرفت. كار محمد«ص» چنان بالا گرفته است كه اینك سودای جهانی را در سر دارد و برای سران بزرگ جهان نامه می نویسد و آنها را به اسلام دعوت می كند. @ketabmah