.
برشی از کتاب 🕊📙
#شاهرخ بیشتر مواقع بهانههای الکی میآورد و دیر سر سفره میآمد! نمیدانستم چرا، حتی بعضی مواقع خودش را بیخود سرگرم میکرد. وقتی ناهار من و مادر و خواهرها تمام میشد جلو میآمد و حسابی غذا میخورد و سفره را تمیز میکرد. یک بار گفتم: شاهرخ، این چه کاریه که تو دیر مییای سر سفره. خُب زود بیا و کنار ما غذا بخور.. نگاهی به اطراف کرد، مطمئن شد کسی دور و اطراف ما نیست.. گفت: پسر خوب، من صبر میکنم مامان و بچهها غذا بخورن و سیر بشن، بعد بیام جلو.. شاید من خیلی غذا بخوام و غذا برای شما کم باشه، برای همین صبر میکنم شما و مامان سیر بشید، بعد بیام جلو.. اینطوری خیالم راحته و هر چی مونده میخورم...🌱🌱🌱
.