بخشی از کتاب "زیر ناودان طلا "👇
حالا که خوب فکر میکنم، میبینم که همهچیز روشن و واضح به یادم میآید. عجیب است، انگار همین دیروز بود! 😊
با اینکه موهای سفید و کمر خمیده دارم،🚶♂ وقتی خوب به آن روزگار فکر میکنم، احساس میکنم پسر بچهای هستم با موهای زرد بلند که قیافه دخترانهای دارد👩 و در دنیای روشن کودکی غمی ندارد جز اینکه به کربلا برسد و موهای بلندش را کوتاه کند.✂️✂️✂️
شاید مزه شیرین زیارت، آن روزها را برای من تا این حد زنده و روشن نگه داشت.🌟🌟🌟