تقریبا ۳۵سالش بود. از تو آموزشی باهاش شدم. موهای بچه ها رو ماشین میکرد. روپوش زده بود شبیه قصاب ها شده بود، بهش میگفتیم قصاب! به خاطر تمرینات سخت و نفسگیر و دوری خانواده بچه ها خیلی از لحاظ جسمی و روحی خسته بودند. یک روز که نزدیک اذان ظهر برای نماز چند دقیقه ای به همه استراحت داده بودند، من و دوستم سیدجواد نشسته بودیم که مهدی اومد پیشمان نشست و گفت چیه پکرین، تو خودتونین ،یکم با من صحبت کنین حالتون خوب بشه. دوستم سیدجواد به مهدی گفت: مهدی تو زن و بچه نداری؟ مهدی گفت:چرا دوتا بچه دارم. ما بهش گفتیم مهدی تو دلت برا زن و بچت تنگ نمیشه؟ یه دفعه دیدم مهدی روشو کرد اون طرف... وقتی روشو برگردوند چشاش پر اشک شده بود و گفت: چرا، دلم تنگ میشه ، ولی عشق بی‌بی ‌زینب دیوونم کرده مهدی از توی آموزشی همش میگفت: من شهید میشم و ما بهش میخندیدم، نگو اون راست میگفت و ما نمی فهمیدیم. ◻️تاریخ ولادت: ۱۳۷۲ ◻️محل ولادت: مشهد مقدس ◻️تاریخ شهادت: ۱۳۹۷/۰۳/۲۰ ◻️محل شهادت: بوکمال_سوریه 🌹 @keyfonas