ولی تو روستای ما اینطور نبود که مردها بیشتر از زنها کار کنند
تو روستای ما
هر زنی یک شیرزن بود
شیرزنی که از کله سحر
نون میپخت
گاو میدوشید
طویله رو تمیز میکرد
حیاط هزار متری رو جارو میزد
میرفت سر چشمه آب میاورد
باغ رو آبیاری میکرد
به دل کوههای صعبالعبور میزد و هیزم میاورد که نان بپزند و شام و ناهاری بار بذارد
این شیرزن
بعد از کار خونه
به کشاورزی و دامداری مشغول میشد
از روستا تا زمینهای کشاورزی با پای پیاده میرفت و ناهار و عصرانهای به مفصلی یک فلاکس چای و چند حبه قند و یکی دوتا قرص نان همراهش بود
بعد از کشاورزی
میومد خونه
دوباره جارو زدن شروع میشد و شام گذاشتن و تمیز کردن طویله و ....
وقت شام که میشد
این شیرزن
چون پدر و مادرش رو در کودکی از دست داده بود
ظرف و ظروف خاصی نداشت
شام رو که میکشید
زنانه-مردانه بود
یک دیس مخصوص پدر و پسرها
و
دیس دیگر مخصوص مادر و دخترها
اعضای خانواده با چه عشقی آن چلوی بی قورمه و کباب و سبزی و ... رو نوش جان میکردند و مادر نظارهگر بود
چون غذا طبق معمول کافی نبود...