🔴 «ظریف»، نمادِ «دولتمرد قاجاری»
📝
#مهران_کریمی
🔹 «تجربهی برجام» به جزء ارتقای شناخت ایرانیان از غربِ استعمارگر و مشخصا آمریکا، تجربهی مهمی هم از حیث شناخت «غربگرایان داخلی» بوده است. اینکه ظریف میگوید: «هدف برجام اقتصادی نبود» دقیقا در راستای همین موضوع کارآمدی دارد. تحلیل دقیقتر مسئله نیازمند توجه به نکاتی است:
1⃣ آنچه بهعنوان دور جدید مذاکراتی جمهوری اسلامی با غربیها مشخصا از سال ۹۲ میشناسیم حائز خصوصیاتی بود. اولا مذاکرهی با آمریکاییها در این دور از گفتگوها معنایی تازه یافت و ثانیا مهمترین هدف جمهوری اسلامی از حضور در این مذاکرات بهتصریح رهبر انقلاب اسلامی بهعنوان عالیترین مقام حاکمیتیِ نظام «برداشته شدن تحریمها با حفظ حق غنیسازی داخل خاک کشور» بود: «ما مگر مذاکره کردیم که بین آمریکا و اروپا شکراب به وجود بیاید؟ ما مذاکره کردیم که تحریم برطرف بشود؛ شروع مذاکره برای این بود، ادامهی مذاکره برای این بود.» ( ۰۲/۰۳/۱۳۹۷)
🔺هدفی که دستیابی کامل و ماندگار به آن مستلزم رعایت «شرایط و خطوطی» بود که متأسفانه در عرصهی عمل از سوی تیم گُماشتهی حسن روحانی و در رأسشان جواد ظریف بهشکل مناسب و درستی دنبال نشد.
2⃣ توجه به این نکته کلیدی است که: اساسا دال مرکزی گفتمان سیاسی و انتخاباتی رئیسِ ظریف یعنی روحانی «گره زدن اقتصاد به سیاست خارجی» و بهبود شرایط اقتصادی کشور از این رهگذر بود. گفتمانی که تبلور عملیاتیاش مذاکرات هستهای در دولت یازدهم و موافقتنامهی برجام بود. اکنون که این دال مرکزی در «محکِ عمل و تجربه» بهشکل مفتضحانهای بیاعتبار شده غربگرایان داخلی در حرکتی سیاسی – رسانهای به دادن «نشانی غلط» و «عملیات فریب» روی آوردهاند. روزی همه چیز را به «دیوانگی ترامپ» حواله میدهند، روز دیگری دستاورد برجام را «دور شدن سایهی جنگ از کشور» معرفی میکنند و روزی هم میگویند «هدف برجام اقتصادی نبود.»
3⃣ البته از منظری دیگر حق با ظریف است! هدفی که جریان غربگرا با پیشقراولی روحانی و ظریف از خلال «پروژهی برجام» دنبال میکردند نوعی «نُرمالیزاسیون سیاست خارجی» جمهوری اسلامی بود. این برنامهی راهبردی در واقع «هویتزُدایی و ایدئولوژیزُدایی از سیاست خارجی» تحت عنوان «عادیسازی رابطه با دنیا و تأمین منافع ملی» بود که در سطح افکار عمومی با تاکتیک «گره زدن اقتصاد و معیشت مردم» (حتی در حد آب خوردن) با «مذاکره و توافق هستهای» دنبال شد. عملیاتی که اسم رمز آن از زبان روحانی و تحت عنوانِ «ضرورت وام دادن از سیاست به اقتصاد» مطرح شد و هدف نهایی آن تبدیل جمهوری اسلامی به بازیگری در چارچوب «نظم آمریکاییِ نظام سلطه» بود. کلانپروژهای که گامهای بعدیاش میتوانست پروژههای برجام ۲ و ۳ با موضوع حضور منطقهای جمهوری اسلامی یا قدرت دفاعی و موشکی کشور و... باشد.
4⃣ کلانپروژهای که ذیلِ گفتمان بهبود شرایط کشور از رهگذر تغییر در سیاست خارجی دنبال شد و نماد و قلهی آن «برجام» بود در عرصهی عمل و عینیت به بدترین شکلی شکست خورد و با وصله پینههای امثال ظریف و سایر اعوان و انصار جبههی غربگرایی نیز سرپا و زنده نمیشود. اما این تجربه علاوه بر افزایش غنای فکری و تجربی ملت ایران در زمینهی شناخت نظام سلطه و در رأس آن دولت استکباریِ آمریکا، در فضای داخلی نیز دستاورد مهمی بههمراه داشت. شناخت جهتگیری نظری و عملکردِ عینی «دولتمرد قاجاری» دستاورد مهم تاریخی – تمدنی این موضوع بود. روحانی و ظریف در زمانهی ما نمادِ دولتمرد قاجاریاند که با نوعی سادهلوحی و غربشیفتگی با تمدن غرب و نمایندگان سیاسی و دیپلماتیکش روبرو میشوند و در نهایت حکایتشان این میشود که: «شد غلامی که آب جوی آرد / آب جوی آمد و غلام ببرد.»
5⃣ البته سیاستی که امروز و علیرغم شکستِ برجام از سوی جریان غربگرایِ داخلی و دولت روحانی و همپیمانان سیاسیاش چون علی لاریجانی و... در زمینهی پیوستن به انواع و اقسام مجامع، کنوانسیونها و توافقنامههای بینالمللی مثل FATF و... دنبال میشود ضرورت تبیین و روشنگری در رابطه با عملکرد دولتمرد قاجاری را بیش از پیش ضروری میسازد. عملکردی برآمده از فهمی غلط که دوگانهی نادرست و انحرافیِ «منافع ملی» و «هویت ملی» را برمیسازد، بهدنبال کسب «منافع تخیلی» میرود و در پایانِ کار هویت ملی و منافع ملی را بهصورت توأمان دچار خدشه و خسارت میکند.
💢این مسئلهی حساسِ حاکمیتی رسالتی را پیشروی «جریان مومن انقلابی» میگذارد: انقلابیها باید با استفاده از تجربیات به دست آمده از انتخابات ۹۲ تا به امروز، بهشکلی عقلانی و مدبرانه حرکت روشنگری نسبت به تفکر و عملکرد دولتمرد قاجاری را بهشکلی جدی و اصولی دنبال و ریل مدیریت اجرایی کشور را به مسیر عقلانیت، تدبیر و منافع ملی بازگردانند.
➖➖➖➖
رصد تحلیلهای روز:
https://eitaa.com/enqelab_st