« طبری ، چندان بَری ؟! »
سیستم معیوب ، زاید طبری
یا که زنجانی،فریدون، خاوری
هریکی را بود، وَصله بر جَبین
ریش وتسبیح ونگین انگشتری
مدّعیانی که نان دین خورند
در خفا دارند، وَجه دیگری
تا که ملت هضم بنْماید، یکی
می رسد زین باغ تازه تر،بَری
کم نباشد خواجگانِ اختلاس
یا سلاطین ،عرصهٔ سوداگری
این زآن یک،بیشترچاپیدوبُرد
از شماره شد برون ، غارتگری
حالیا، از عدلیه شد آشکار
ارتشاء و اختلاسِ کهتری
هرچه گندَد،چاره بنْماید نمک
کِی شود گند نمک،در باوری؟
فرض،مردک را بیاویزند دار
ننگ راچون باید از یادَت بری
حتم دارم مُفسد زالو صفت
نیست بهرخون مکیدن، آخری
چارهٔ این مملکت اَحزابهست
شد اشارت در بیان رهبری
حزب باید، تا که پاسخگو بوَد
وَرنه افرادند و کار خودسری
حزب،نی این حزبهای آبکی!
موسم آراء ، در آیند از دری
اَلغرضدرسایهٔ اَحزاب،نیست
فرصتی بر بی پدر یا مادری
تاکه این نُقصان،نگردد مرتفع
آدمی سهل است،می لغزدپری
کاش آیدمژده از بهر«حبیب»
حزب شد اسباب رشدوبرتری
آمل-نیک نژادنیاکی
تاریخ سرودن شعر؛ ۱۳۹۹/۳/۲۷
@khabar6bahmanpress