♨️علی ع منادی وحدت [قسمت اول] احمد جهان بزرگی 🔹موضوع انسجام داخلي به مثابه يك دغدغه مرتبط با همة‌امنيت‌ها توجه لازم انديشمندان را در همة زمانها به خود جلب نموده است زيرا انسجام، به مثابه شرط لازم ثبات داخلي قلمداد مي‌شده است و انسانها عموماً معتقدند كه اتحاد و اتفاق قدرت زا است و تفرقه و جدائي تضعيف كننده و از بين برنده قدرت و ثبات است. قرآن كريم همين گفته را مورد تأييد قرار مي‌دهد و به مسلمين هشدار مي‌دهد كه «با يكديگر نزاع نكنيد كه قدرت شما سست شده و شوكت شما از بين مي‌رود» ولي «به ريسمان وحدت خدائي چنگ زنيد و پراكنده نشويد». انديشمند برجستة مكتب هدايت يعني علي بن ابيطالب(ع) نيز بر همين عقيده است. او با يك ديد جامعه شناسي تاريخي به مردم گوشزد مي‌كند كه با تعمق در تاريخ ملتهاي گذشته به راحتي مي‌توان دريافت كه عزّت، سربلندي، كرامت و شخصيت در مجموع ثبات سياسي، اجتماعي و امنيت و شكوفائي اقتصادي و نهايتاً پيروزي برخي از ملتها بر دشمنانشان نتيجة انسجام، وحدت، همدلي و همبستگي آنها و پرهيز از تفرقه و جدائي بوده است. او در مورد چنين ملتهايي مي‌گويد: 📚خدا چنين مردماني را منت بخشيد و آنها را حاكم و زمامدار و پيشواي انسانها قرار داد و آن قدر كرامت و بزرگي از طرف خدا به آنها رسيد كه فكرش را هم نمي‌كردند. پس تعمق كنيد كه مگر آنها چگونه بودند؟... آنها وحدت اجتماعي داشتند، خواسته‌هايشان يكي، قلبهايشان هماهنگ، دستهايشان مددكار يكديگر و شمشيرهايشان ياري كنندة همديگر بود. نگاههايشان يك سو (در هدفها هم آواز) و اراده‌هايشان واحد و همسو بود. آيا در آن حال مالك و سرپرست سراسر زمين نبودند؟ آيا رهبر و پيشواي همة دنيا نشدند؟... (اما) در آن هنگام كه به تفرقه و پراكندگي روي آوردند و غير همدلي در ميان آنها بروز كرد. در عقايد و دلهايشان اختلاف ايجاد شد و به گروههاي مختلف تقسيم شدند و از هم دور شدند در حالي كه با هم مي‌جنگيدند، خدا لباس كرامت خود را از تنشان بيرون مي‌‌آورد (امنيت اجتماعيشان به خطر افتاد)، نعمت‌هاي فراوان شيريني را از آنها گرفت (امنيت اقتصاديشان صدمه ديد) و آنها را عبرت سايرين كرد. »📚 علي بن ابيطالب(ع) كه از معدود نظريه پردازاني است كه عملاً نظريه را به دكترين تبديل كرده آن را به صحنة عمل مي‌كشاند، نه تنها ديگران را به «وحدت» و «همدلي» دعوت مي‌كرد كه خود در عمل استاد اين عامل قدرت جامعه بود. او در دوران حاكميت جديد، بعد از رسول اكرم(ص) علاوه بر اين كه حق حكومتي او غصب شده بود و مهم‌ترين بخش از اموال اقتصادي او (فدك) مصادره شده بود و همواره سعي در خوار و خفيف كردن او و يارانش داشتند، از هر گونه اقدامي كه به «آشوب» و «خشونت» در جامعة نوپاي اسلامي بيانجامد پرهيز داشت. او با حفظ حق اعتراض و انتقاد نسبت به حقوق غصب شده‌اش جامعه را هيچگاه از وجود خود محروم نساخت و هر آنگاه كه خلفاء اعلام نياز مي‌‌كردند از همكاري دريغ نمي‌ورزيد. او در حفظ وحدت ملي تا آنجا پيش رفت كه وقتي ابوسفيان كه معتقد بود «طوفان(اختلافي) مي‌بينم كه جز خون چيز ديگري نمي‌تواند آن را خاموش كند» ، در هنگامة سقيفه به او پيشنهاد همكاري و همياري داد، گفت: «تو جز فتنه و آشوب هدف ديگري نداري. تو مدتها بدخواه اسلام بودي. مرا به نصيحت و پند و سواره و پياده تو نيازي نيست». و به مردم مي‌گفت «موجهاي فتنه را با كشتيهاي نجات بشكافيد. از ايجاد اختلاف و دو دستگي دوري گزينيد و نشانة فخر فروشي را از سر برداريد». و در مورد دست همياري دادن به مسلمانان براي رفع آشوبهاي سياسي و عقيدتي در جامعه مي‌گويد: «وقتي ديدم كه گروهي از مردم از اسلام بازگشته‌اند و مي‌خواهند آئين محمد را محو كنند... به مقابله با اين حوادث برخاستم و مسلمانان را ياري كردم تا آن كه باطل محو شد آرامش به آغوش اسلام بازگشت. او تفرقه در ميان مسلمانان را باعث به خطر افتادن امنيت فرهنگي جامعه مي‌دانست و مي‌گفت: 📚(وقتي گروهي از قريش به حق ما دست دراز كرده، خلافت را از ما سلب كردند و از آن خود قرار دادند) به خدا سوگند، اگر ترس از وقوع شكاف و اختلاف در ميان مسلمانان نبود و بيم آن نمي‌رفت كه بار ديگر كفر و بت‌پرستي به ممالكت اسلامي بازگردد و اسلام محو و نابود شود، وضع ما غير اين بود كه مشاهده مي‌كنيد. @jahanbozorgee ♨️اخبار داغ روحانیت ♨️ @khabarehowzeh