برادر احمد میگفت «خواهر مرضیه منو صدا کرد گفت بیا تو اتاق گزارش فلان چیز رو بده! رفتم تو، در رو بست، لباسش رو درآورد گفت باید فلان کار رو بکنی، وگرنه میگم قصد داشتی به من کنی و می‌دونی که حرف من مستنده نه انکار تو» منم مبهوت، مجبور بودم برای امثال من جنایاتی که این روز ها اسراییل انجام میده مرور خاطراته @khabarenab