🔺دو متر چِلوار! ▫️حجت الاسلام شیخ مهدی انصاری: 🔹صبح با رفتیم نان بگیریم . یک نفر باربر آمد. بارش را بر زمین گذاشت وگفت: آقایان یکی تان کمک کند بارم را روی دوشم بگذارم. 🔸مرحوم جعفری رفت جلو بار را بلند کرد. پیرمرد سرش را خم کرد و گفت: یک مقدار بالاتر بگذارید که روی سر من قرار بگیرد. ▪️آقای جعفری گفت: سر تو هم که مثل من مو ندارد. این بار به سر شما فشار می آورد. ▫️باربر گفت: چه کنم که خدا برای من معیشت و دنیا را این طور خواسته...عیبی ندارد. ▪️آقای جعفری به او گفت بار را زمین بگذار. سپس عمامه شان را از سر برداشتند و سر او گذاشتند و گفتند حالا بار را بذار روی سرت! ▫️باربر گفت: آقا این عمامه شماست. ▪️ایشان با آن لهجه آذری جواب داد: برو بابا جان! این دو متر چِلوار است، عمامه کجا بود؟ خدا دل را اصلاح کند. 🌀من عمامه ام را برداشتم به آقای جعفری دادم که سر ایشان بی عمامه نباشد. 🔻گفتند شما جوانید و این هوس‌ها سراغ شما می‌آید. ما از این دوران گذشتیم و خدا هم به ما رحم کرد و تا پایانش هم به ما عنایت کند. 💠: 🖌مگر می‌شود و می‌توان از این نمادهای جلیل‌القدری که ریشه‌های فرهنگیِ ما می‌باشند؛ عبور کرد؟ در حالی‌که حضور امروز و فردای ما بستگی به اتصال ما به آن ریشه‌های فرهنگی و تاریخی است، وگرنه، نه امروزِ ما امروزِ زندگی است و نه فردایِ ما فردای امیدبخش. هنوز باید به آثار آن مرد بزرگ رجوع داشت و باز رجوع داشت.☘️ ✳️ @bahjat_alabd