✅به نام خدای عزیز ✅ماجراهای آقا گل و ترمه خانم 🔻️این داستان: زن عزیز یا زن ‌ذلیل!(۱) -سلام بی‌بی گل، خیلی خوش ‌اومدی، چه عجب دراومدی؟! -سلام عاروس، از دست این کرونا! چند هفته خونه موندم، دگه دلم داشت سیاه مِشد! گفتم امروز یه سر بیام اینجا، بچه‌ها رو ببینم! یخورده دلم واشه!... آقا گل کجه؟ خونه نیس؟ -چرا بی‌بی گل، داره اتاق بالا رو جارو مکنه! -آقا گل جارو مکنه؟! یادم نمی یاد تو خونه یکی لیوان جابه‌جا کرده باشه، حالا اتاق جارو مکنه؟! عاروس راستش بگو، چه‌کار سرش آوردی؟ -بی‌بی گل، چند روزِ که تو کارهای خونه داره کمکم می کنه! نمی دونم چه طور شده! امروز هم گفتمش: آقا گل حالا که خونه هستی، کمک من باش! او هم گفت، چشم!... -یا الله! ترمه خانم مهمون داریم؟ -بله آقا گل، مادر جونت اومده! -به‌به! سلام بر مادرِ عزیزم. گفتم خونه ما بوی گل گرفته! نگو که بی‌بی گل اومده! -چه سلامی! چه علیکی! بعد چند وقت اومدم خونت، یه خورده حال و هوام عوض شه، ولی تو و عاروس، خوب حالم رو جا آوردی! خبر نداشتم کارهای تو خونه مکنی، اِ اِ اِ خدا بیامرزه آقات، دست به سیاه‌وسفید نمی‌زد، حتی بلد نبود چایی درست کنه! حالا تو... آقا گل چه طور شده؟ ترمه ننگی کرده؟ بگو من حسابش... -نه بی‌بی گل، طوری نشده! راستش، چند شب پیش، داشتم خونه میومدم... ادامه دارد... ✍ محمد اعرابی اردکانی •┈•••═❁♡ا🇮🇷ا♡❁═•••┈• ✅@KhabarogArdakan ✾بزرگترین رسانه ایتایی استان یزد✾