🔹 شعر سید اعلا امیری(شاعر افغانستانی) در سوگ شهادت
#سید_شهیدان_خدمت
این همه سیل که از چشم خراسان میریخت
اشک بودهاست که اینگونه ز چشمان میریخت
پس عجب نیست که اینبار چرا در مشهد
غصه بیش از همهی خطهی ایران میریخت
با خبر بود حرم وقتی که پٰر میشد صحن
از چنان حزن که در هیکل باران میریخت
آخرش درشب میلاد عجب قیمت یافت
گوهری دیده که در محضر سلطان میریخت
خاطرت هست که بر گونه فشاندی اول؟
بعد از لای محاسن که به دامان میریخت
به گمانم که به آغوش رضا افتادی
قطعه های بدنت وقتی که از جان میریخت
🔹 ستاد فرهنگی هنری بزرگداشت شهید جمهور
@khabaronline114