بسم الله شب ضربت خوردن تا که گفت علی برا نماز صبح تکبیرش رو نانجیب اومد و با غضب کشید شمشیرش رو مسجد میگفت نزن منبر میگفت نزن زهرا میگفت نزن ولی حیدر میگفت بزن بزن علی رو راحتش کن تا که چشم بهش نیفته ضرب لگد فاطممو کشت اینو خود مغیره گفته مولا دیگه راحت شده از دنیا امشب میره پیش حضرت زهرا یتیما با ظرف شیر اومدن و در می کوبن همه مثل بچه های فاطمه دل اشوبن کشته شده بی گناه مسجد شده قتلگاه خونه شده غرق آه آره شیعه شده بی پناه فرق علی رو بسته بودن تا که نبینه سر و زینب چجوری تو گودی مقتل ببینه اون پیکرو زینب اون که آب و دست دشمنش داده بی سر پیکرش رو زمین افتاده شعر و نغمه ؛ حسین فتحی @khadem3saleh