نوه ی حضرت زهرا و امین اللهم
در تمام سفرم بوده پدر همراهم
با عمو بودم و اطراف چه نیزاری بود
چشمه های خنک از دامنه ها جاری بود
کاش بودند همه ؛ جای عزیزان خالی
شده از ما دم هر شهر چه استقبالی
چه بساطی است به بازار همه در کارند
بیشتر از همه اجناس ؛ عروسک دارند
سفره ها پهن شد و نان و رطب آوردند
قبل از آنی که کنم آب ؛ طلب ؛ آوردند
گرم بازی شدم و خستگی از یادم رفت
دختری خواست النگوی مرا ؛ دادم رفت
خاطرات خوشی از شام به یادم مانده
نشود باورتان زجر کنیزم خوانده
آرزوهای قشنگی که شده حسرت من
به فدای پدرِ کشته ی بی غسل و کفن
حسین فتحی
@khadem3saleh