سر مزار اميرنشسته بودم که يه جوانی آمدو گفت:شما با اين شهيدنسبتی دارين؟ گفتم: بله! من برادرش هستم. گفت: راستش من مسلمان نبودم. بنابه دلايلی به زورمسلمان شدم! اماقلباً اسلام نياوردم...يه روز اتفاقی عکس برادرتون رو ديدم، حالت عجيبی بهم دست داد. انگار عکسش باهام حرف ميزد. با ديدنش عاشق اسلام شدم ! قلباً ايمان آوردم... راوی: برادر شهيدامير حاج امينی 🔸کمیته خادمین شهدا🔸 https://eitaa.com/joinchat/2206924833C5d9a375e2f «اگه با محتوا موافقین، پس لطفاً» ♡    ❍ㅤ      ⎙      ⌲ ˡᶦᵏᵉ  ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ    ˢᵃᵛᵉ     ˢʰᵃʳᵉ