#دلنوشته
امشب از اون شباییه که باید یه تسلیت از اعماق وجودت به بابامهدی بگی..
چرا؟!
یه لحظه چیزی که میگم تصور کن اگه دختر باشی بیشتر درک میکنی فکر کن دور از جون باباتو جلو چشات تیکه تیکه کردن..
سرشو از تنش جدا کردن..
داداش کوچولوت
داداش بزرگه..
همه سراشون بالا نیزه..
حالا تو میخوای گریه کنی ولی میزنن تو گوشت گوشواره هاتو جوری میکشن گوشات پاره میشه جلو چشات به لب و دندونای بابات چوب میزنن یک ماه پیاده پای برهنه روی خار های داغ بیابون...
بعد یکماه از شدت گریه...
سر بریده ی باباتو میذارن جلوت💔💔
چیکار میکنی؟!
حالا فک کن یه دختر 3،4 ساله ای سرشو میگیری تو بغلت..
نمیگی بابایی این چند وقته کجا بودی؟!😭
شکایت نمیکنی که موهاتو کشیدن؟
گوشات پاره شده.. بردنت مجلس شراب😭
تصور کردی؟!
حالا یه چیزی بگم؟امام زمان ما تصور نمیکنه همه چیز رو میبینه😭😭
هر لحظه اون لحظات جلو چشماشه...
اون لحظه ای که دختر بابا با سر بریده ی پدر یه گوشه ی خرابه جون میده..😭😭
آجرک الله یا صاحب الزمان💔
بمیرم برای قلبت که هر صبح و شام برای جد غریبت اشک میریزی..
بمیرم که حتی شیعیانت هم به فکرت نیستن🚶♂
تسکین قلب شکسته ی حضرت صاحب الزمان صلوات..
#حضرترقیه
@khademin_alborz