تویی مرهم به روی زخم هایم
تویی گلگون به این دشت خیالم
توای عباس بی دست وسری تو
تو ای روح خدا جان منی تو
علمدار سپاه عالمینی
توامید وچراغ این دوعینی
از آن لحظه که پایت در رکاب است
گل ام البنین زینب امان است
امان داده است دست توبه ماهم
گرفته است این دو دست ناتوانم
خدا ای کاش دست من جدا بود
ولی چون آن علمدار وفا بود...
◻سروده و ارسالی از اعضا