#سالروز_شهادت
به نحو شديدي مجروح شده بود در حالي كه سرتا پا تركش خورده بود. بالاجبار مدتي در منزل بستري شد. با تعدادي از بچه ها به عيادتش رفته بوديم، مثل هميشه شاد و سر حال بود!. و اين بار از اينكه مجروح شده بود بيشتر از هميشه خوشحال بود!.
بچه ها از او پرسيدند: «آقا كاظم تو چطوري مجروح شدي؟!» كاظم خندهاي كرد و گفت: «يك تنه ارتفاع (چغاله وند) را فتح كردم و داشتم سنگرهاي روي ارتفاع را پاكسازي ميكردم كه يك نارنجك از توي يك سنگر منو به اين روز انداخت.
اين در حالي بود كه من 30 نفر را هم اسير گرفته بودم؛ فقط من بودم و بيسيمچي!، مابقي شهيد شده بودند يا مجروح! چونكه با خود عهد كرده بودم به هر قيمتي كه شد ارتفاع را فتح كنم!
تا آن زمان چندين بار توسط ساير نيروها به اين ارتفاع تك شده بود همه ناموفق بودن! و من هم با تمام توانم توانستم اين ارتفاع را فتح كنم،
خيلي دلم ميخواهد يك مطلب را بگم و اون اینکه اگر از اين جراحت جان سالم به در ببرم
و دوباره توفيق حضور در منطقه را پيدا كنم ميدانم كه با خداي خود چه عهدي ببندم،
ميدانم چطوري عمل كنم كه خداوند مرا هم به پيشگاه خود بپذيرد!.»
در اين لحظه اشك مانند مرواريد بر گونههايش غلطان شده و ديگر حرفي نزد. به هر حال آن روز و آن عيادت سپري شد و مدتي بعد كاظم به جبهه رفت، اما اين بار ديگر برنگشت و طبق عهدي كه با
خداي خود بسته بود در جبههٔ سومار به ديدار حق شتافت.
📎فرماندهٔ گردان بلال حبشی لشگر ۲۷محمدرسولالله(ص)
#شهید_محمدکاظم_کلهر🌷
ولادت : ۱۳۴۲/۱/۹ شهرری ، تهران
شهادت : ۱۳۶۱/۷/۱۵ سومار ، عملیات بیتالمقدس