✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
هـر شــ🌙ــب
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
به شیوانا خبر دادند که یکى از شاگردان
قدیمیاش در شهرى دور از طریق معرفت
دور شده و راه ولگردى را پیشه کرده است
شیوانا چندین هفته سفر کرد تا به شهر
آن شاگرد قدیمى رسید بدون اینکه
استراحتى کند مستقیماً سراغ او را گرفت
و پس از ساعتها جستجو او را در یک
محل نامناسب یافت
مقابلش ایستاد سرى تکان داد و از او پرسید:
تو اینجا چه مىکنى دوست قدیمى؟
شاگرد لبخند تلخى زد و شانههایش را بالا
انداخت و گفت: من لیاقت درسهاى شما را
نداشتم استاد!
حق من خیلى بدتر از اینهاست
شما این همه راه آمدهاید تا به من چه بگوئید؟
شیوانا تبسمى کرد و گفت:
من هنوز هم خودم را استاد تو مىدانم
آمدهام تا درس امروزت را بدهم و بروم
شاگرد مأیوس و ناامید نگاهش را به چشمان
شیوانا دوخت و پرسید: یعنى این همه راه
را به خاطر من آمدهاید؟
شیوانا با اطمینان گفت: البته
لیاقت تو خیلى بیشتر از اینهاست
درس امروز این است:
هرگز با خودت «قهر» مکن
هرگز مگذار دیگران وادارت کنند
با خودت قهر کنى
و هرگز اجازه مده دیگران وادارت کنند
خودت، خودت را محکوم کنى
به محض اینکه خودت با خودت قهر کنى
دیگر نسبت به سلامت ذهن و روان
و جسم خود بىاعتنا مىشوى
و هر نوع بىحرمتى به جسم و روح خودت
را مىپذیرى
همیشه با خودت آشتى باش
و همیشه براى جبران خطاها به خودت
فرصت بده
تکرار مىکنم: خودت آخرین نفرى باش
که در این دنیا با خودت قهر مىکنی
درس امروز من همین است
شیوانا پیشانى شاگردش را بوسید
و بلافاصله بدون اینکه استراحتى کند
به سمت دهکدهاش بازگشت
چند هفته بعد به او خبر دادند
که شاگرد قدیمىاش وارد مدرسه شده
و سراغش را مىگیرد
شیوانا به استقبالش رفت و او را دید
که سالم و سرحال در لباسى تمیز و مرتب
مقابلش ایستاده است
شیوانا تبسمى کرد و او را در آغوش گرفت
و آرام در گوشش گفت:
اکنون که با خودت آشتى کردهاى
یاد بگیر که از خودت «طرفدارى» کنى
به هیچکس اجازه نده تو را با یادآورى
گذشتهات وادار به سرافکندگى کند
همیشه از خودت و ذهن و روح
و جسم خودت دفاع کن
هرگز مگذار دیگران وادارت سازند
دفاع از خودت را فراموش کنى
و به تو توهین کنند
خودت اولین نفرى باش که در این دنیا
از حیثیت خودت دفاع مىکنى
درس امروزت همین است