ماجرای طلسم سردر حرم رضوی🙏❤️ که با ذوق فراوان شاعر همراه شده نقل است که فخر علما ، شیخ بهایی *** نقل است که فخر علما ، شیخ بهایی شد شامل لطف و کرم خاص خدایی . گفتند بیا فاطمه داده است رضایت معمار حرم باش ، علی کرده جدایت . جا داشت بنازد به همه عالم امکان روزیِ کمی نیست حرم سازی سلطان . آن شیر که خورده است نهاده اثرش را او خرج حرم کرد تمام هنرش را . اخلاص نشان داد ، خدا داد توانش فردوسِ برین کرد بنا با دل و جانش . نزدیک به اتمام حرم بود که ناگاه دیدند همه روی لب شیخ نشست آه . با پوزش از آقای جهان گفت به یاران باید که کنم چند شبی ترک خراسان . من می روم اما بخرید آبرویم را اجر همه با مادرمان حضرت زهرا . تا اینکه دوباره برسم خدمت آقا جز سر در این کعبه بسازید همه جا را . در غیبت او گشت مهیا چه بنایی چه گنبد و گلدسته ی انگشت نمایی . به به چه ضریح و حرم و صحن و سرایی از شوقِ طوافش دل کعبه است هوایی . ناگاه چنین توصیه گردید ز خدام وقتش شده معماری سردر شود اتمام . گفتند که ما اذن به این کار نداریم تا آمدن شیخ همه لحظه شماریم . هنگام سفر شیخ به ما گفته مکرر کار خود من هست مهیایی سردر . گفتند که از جای دگر آمده دستور فرمان امام است و پر از حکمت و منظور . پس ساخته شد سر درِ آن روضه ی رضوان کم داشت فقط روح الامین عرش خراسان . پس شیخ بهایی ز سفر آمد و ناگاه با دیدن سردر ز دل خویش کشید آه . شد غوطه ور حسرت و غم حال و هوایش تا داشت توان کرد گله از رفقایش . گفتند مکدر نشو این امر امام است سرپیچی رعیت ز شهنشاه حرام است . یک خادم خوش روزی این روضه ی اعلا دیدار نصیبش شده در عالم رویا . کرده است چنین امر ، به او قبله ی عالم بر شیخ پس از اینکه رساندی تو سلامم . گو مرد خدا ، پیرِ هنر ، دست مریزاد معمار کرمخانه ی ما ، خانه ات آباد . در خانه ی امید ؛ تو در فکر طلسمی ما کار نداریم که آمد به چه اسمی . بسپار حرم‌ را به طلسمِ کرم ما بگذار بیایند همه در حرم ما . ای شیخ بِدان ما پدر هر بد و خوبیم ما طایفه ذاتا همه ستار العیوبیم . ما چشم به راهیم‌ گنهکار بیاید با هر چه که آورده ، خریدار بیاید . باید به حرم پاک شود زائر ما تا گیرد صله ی تذکره ی کرببلا را ☀️ به ما بپیوندید 👇 @khademin22 ╰┅═हई༻‌❤༺ईह═┅╯ ‎