🖤🖤🖤🖤🖤
"امام هادي عليه السلام را نزد متوكل بردند. چون امام به مجلس متوكل وارد شد، او كه جام شرابي در دست داشت، پياله ای به ايشان تعارف كرد. امام عذر خواست. آنگاه متوكل خواست تا آن حضرت شعري برايش بخواند. امام فرمود: كمتر شعر ميخوانم. اما چون متوكل اصرار ورزيد، آن حضرت اين اشعار را برايش خواند:
چه بسیار مردان پر قدرتی
که در این جهان از پیِ راحتی
به کوه و کمر قصرها ساختند
همه قصرها را بیاراستند
در اطراف هر قصر از بیم جان
گروهی مسلح نگهبانشان
که تا این همه قدرت و ساز وبرگ
کند دور آن مردم از دست مرگ
ولی مرگ ناگه رسید و گرفت
گريبان آن نابکاران زشت
چو گیرد گریبان گردنکشان
به ذلّت برون راند از قصرشان
به همراه اعمال خود عاقبت
برفتنــد در منـزل آخـرت
شده جسم آن نازپروردگان
همآغوش خاک، از نظرها نهان
از آن زشت کاران افسردهحال
به بانگ بلندی شود این سؤال
چه شد آن همه سرکشی و غرور؟
که صورت نهادید بر خاک گور؟
چه شد آن همه خودپسندی و ناز؟
که گشتید با بیکسان همتراز؟
چه شد چهرههایی که آراستید؟
سر و صورتی را که پیراستید؟
اَجَل چشم بی شرمتان را ببست؟
به رخسارتان خاک ذلّت نشست؟
نه تخت و نه بستر، نه آسایشی
نه عطر و نه زیور، نه آرایشی
به جای کِرِمهای مردمپسند
بر آن چهرهها کرمها میخزند
نهادید دارایی خویشتن
نبردید با خود به غیر از کفن!
▪️اشعار امام به شدت حاضران را تحت تأثير قرار داد؛ چنانكه شخص متوكل از كثرت گريه صورتش خيس شد و دستور داد بساط شراب را برچينند و امام را با احترام به خانهاش بازگردانند.
#شهادت_امام_هادی
❥❥❥❥❥❥❥❥❥❥❥❥❥❥❥