در مقتل الحسین علیهالسّلام
آمده است: وقتی
امام سجاد علیهالسّلام آمدند،
طایفه بنی اسد را دیدند که
کنار کشتگان گرد آمدهاند،
و سرگردانند...
نمیدانند چه کنند،
و کشتهها را نمیشناسند...
چون بین بدنها و سرهای
مقدّس جدایی افتاده بود...
امام سجاد علیهالسلام
به آنان خبردادند که برای
دفن این اجساد پاک آمدهاند.
آنان را با نام و مشخصات
معرفی کردند و هاشمیان را
از دیگران شناساندند...
ناله و شیون برخاست،
و اشکها جاری شد و
زنان بنی اسد، مو پریشان کردند،
و سیلی به صورت زدند و
بلند گریه کردند...
سپس امام سجّاد علیهالسّلام
به محلِ قبر مقدّسِ
امام حسین علیهالسّلام آمدند،
و کمی از خاکها را کنار زدند؛
قبری حاضر و آماده، آشکار شد؛
حضرت دستان خود را به زیر کمرِ
مبارکِ امام حسین علیهالسّلام
گشودند، و فرمودند:
بسم الله و بالله و
على ملّة رسول الله
صدق الله و رسوله،
ماشاء و لاحول و لاقوة
إلاّ بالله العظیم؛
امام علیهالسّلام به تنهایی،
بیآنکه بنی اسد در این کار
همراهی کنند، پیکر مطهر
را وارد قبر کردند،
و به آنان فرمودند:
همراه با من کسی هست،
که مرا یاری میکند؛
ایشان را در قبر نهادند،
و صورت بر آن رگهای
بریده گذاشتند...
و فرمودند:
خوشا سرزمینی که پیکرِ
پاک شما را در بر گرفت!
دنیا پس از شما تاریک است...
و آخرت با فروغ جمالتان روشن،
اما شبِ بیداری و غم است؛
و اندوهگینی همیشگی؛
تا آنکه خداوند
برای خاندان شما
سرای آخرت را برگزیند،
که شما در آن هستید؛
سلام و رحمت و برکاتِ
الهی بر شما باد، از من،
ای فرزند رسول خدا؛
صَلّّیاللهُعَلَیکَیَااَبَاعَبدِاللهالحُسَین
🖤🌱
@khademin_qaz