سیّد همیشه « (س)» می‌گفت ، البته عنایاتی هم نصیب ما می‌شد، مثلاً دو سه بار اتفاق افتاد که بی‌پول شدیم... آنچنان توان مالی نداشتیم، یکبار می خواستم دانشگاه بروم اما کرایه نداشتم، یک تومانی بیشتر توی جیبم نبود، توی جیب ایشان هم پول نبود، وقتی به اتاق دیگر رفتم دیدم اسکناس‌های هزاری زیر طاقچه‌مان است ، تعجب کردم، گفتم:آقا ما که یک 5 تومانی هم نداشتیم این هزاری‌ها از کجا آمد، گفت: این لطف (عج) است، تا من زنده هستم به کسی نگو... 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 کمیته‌خادمین‌شهدا‌شهرستان‌ساری ╭═━⊰🍂🌺🌺🌺🍂⊱━═╮ @khademshohadasari ╰═━⊰🍂🌺🌺🌺🍂⊱━═╯