آدمیزاد وقتهایی که دلش از این آبیِ پُررنج می‌گیرد کجا را دارد برود؟ برای این کهکشان بالاخره یک راه خروجی تعبیه کرده‌اند حتما؟ نمی‌شود که ما را ریخته باشند روی یک کُره و هیچ راه دررویی هم برایمان نگذاشته باشند! یعنی منظومه‌‌ی ما راهروی اضطراری ندارد؟! اگر نداشته باشد پس آدمها مضطر که می‌شوند چجوری باید خودشان را نجات بدهند؟ راستش من فکر می‌کنم خدا وقتی داشت این منظومه را می‌ساخت، فکرِ همه چیزش را کرد، حتی فکر راهِ فرارش را! همه‌ی جاده‌های منتهی به مشهد؛ از چهار سوی عالَم، راه درروهای این کهکشانند! کار اگر بیخ گرفت، آدمیزاد باید دست راستش را بگذارد سمت چپِ سینه‌اش و با سرعت حرکت کند سمت مشهد تا از حادثه‌ها جانِ سالم به در برد! خدا وقتی دست به خلقت برد اول از همه فکرِ جانِ آدمیزاد را کرد و برای رهایی از وقتهایی که آدم، لت و پار از غم و حادثه، یک گوشه از این کهکشانِ اندوه، گیر می‌افتد، باب‌الجواد را تعبیه کرد! خدا وقتِ آفرینش، همان اولِ کار، مشهد را گذاشت مرکزِ امداد و نجاتِ کهکشان تا نشان بدهد راضی به مُردنِ آدمها نیست و دلش نمی‌خواهد آدمیزاد یک‌مرتبه بیفتد و تمام کند! خدا مشهد را آفرید تا آدمیزاد بعد از هر بار جان دادن، دوباره راهی برای زنده شدن پیدا کند... مشهد، راهکار خدا بود برای احیای فرزندِ آدم بعد از هر مرتبه جان کندن... ✍ملیحه سادات مهدوی جهت مشارکت در اعزام زائرانی که دلشان برای مشهد پر می‌کشد اما موجودی حسابشان به سفر مشهد نمی‌رسد! هدایای خود را به شماره کارت زیر واریز بفرمایید:
۶۰۶۳۷۳۷۰۱۰۰۰۰۵۲۷
روی شماره کارت بزنید‌. ایتا | بله | روبیکا | سروش