در ماشین را باز میکند و سوار میشود انقدر محکم میکوبدش که از ترس میپرم و لحظه ایی قلبم می ایستد از آینه جلو نگاهم میکند و بدون هیچ حرفی ماشین را روشن میکند و راه می افتد عصبانیت از تک تک حرکاتش هویدا است دستش را روی فرمان مشت کرده و رگ گردن و پیشانی اش متورم شده میخواهم دهان باز کنم تا چیزی بگویم که یکدفعه با فریاد میگوید...🤭👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/4029153799Cb448a6bc77