یادبچگیامون افتادم! وقتایی ک زنجیر دوچرخہ مون می افتاد پدرمون می اومد بالاسرمون بهمون میگفت صبر کن برات درس کنم ولی ما هی میگفتیم نه خودم بلدم خودم درس میکنم... خودمونو روغنی میکردیم فک میکردیم خیلی خوب از پسش برمیایم... ولے وقتی ک آخرش کم میاوردیم و دیگ هیچ کاری از دستمون برنمی اومد میگفتیم باباجان بیا درس کن... باباجان امام حسین منم الان همین حال و دارم بقیش باشما✋🏻🙂 "من نوڪری ام را میکنم اوخودش خوب میداند جواب نوڪرش را کی بدهد" ‹ 🖤🥀⇢ › ‹🌷🌸 ⇢