مجازی را باز میکنم. در گروه های درسیِ تلگرامِ معلومِ الحال، گشتی میزنم و سریع الفرار! واتساپ چند دقیقه ای وقتم را میگیرد، چرا که موضوع روز جهانی مادر، داغ است. به به و چهچه این روز را از زبان کسانی میشنوم که انگار در روز میلاد حضرت زهرا سلام‌اللّه‌علیها خواب بوده اند و ارج و قرب مقام مادر و زن برای بار اول است که به گوششان خورده! باز قلمم صدایم میزند که بنویس برایشان ، ای تازه به دوران رسیده های دیگر پرست، کجا بودید زمانی که پیغمبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم در ثنای مادران این گونه می‌فرمودند که : هیهات، هیهات، اگر به عدد ریگ های بیابان و قطره های باران در خدمت مادر بایستید معادل یک روزی که در شکم او بوده اید نخواهد بود... و هنگامی که زن باردار می شود در تمام طول مدت حمل به منزله روزه دار و شب زنده دار و مجاهد در راه خدا با جان و مال است و هنگامی که وضع حمل می کند آنقدر خدا به او پاداش می دهد که هیچکس حد آنرا از عظمت نمی داند و هنگامی که فرزندش را شیر می دهد در برابر هر مکیدنی از سوی کودک خداوند پاداش آزاد کردن برده ای از فرزندان اسماعیل را به او می دهد و هنگامی که دوران شیرخوارگی کودک تمام شد یکی از فرشتگان بزرگوار بر پهلوی او می زند و می گوید: برنامه اعمال خود را از نوآغاز کن چرا که خداوند همه گناهان ترا بخشید... و بهشت زیر قدم مادران است... و... یکدفعه استاتوس دوستی توجهم را جلب میکند: دنیا انقدر کوچک شده است که آرزوهای دخترکانش در یک کتاب ورق ورق شده هم جای نمیگیرد... چه خبر شده؟! سریع جستی به ایتا میزنم. طبق عادت، اول داغ ترین های ایتا: سریع کانال های خبری را چک میکنم. خدای من... چه عاشورایی شده در آخر رمضان... زبانم بند می آید از نوشتن ، برای روز جهانی مادر... فقط از اعماق وجودم دعا میکنم همه ی عکسها و فیلم‌های دخترکان همسایه ی مظلومم، بسوزند تا هیچ مادری آنها را نبیند... 😭😭😭 💔🖤💔 @khalvatevesal