🌊💔🌧 جمعه یک دخترک تنها است... که نشسته لب ساحل و فقط آه... به همراه نگاه... میخورد خون دلش میزند موج به گونه کمی از شلاقش ... موی او گشته سپید میکند باد نوازش سر وگیسویش را... ماسه ی سرد شده یاور آن خاطره ها... از صدای غربت... آسمان میپیچد رعد و برقی شده است ساحل امن شده سرگردان... سوز آن خاطره ها میکشد دریا را طرف کوه غرور، طرف آه صبور... میکند باز چو آغوشش را دخترک میخندد... صورت دخترکی در وسط دریا ها چه قدر راحت و آرام وسفید... دخترک در بغل دریا رفت... چه قدر زیبا رفت... جمعه ها، منتظر دریایم... @khalvatevesal 🥀🍃🥀🍃🥀