🏴🏴🏴 دو خط روضه... حضرت عباس علیه السلام، از کودکی در کنار درس ادب و وفا و فروتنی، مشق رشادت و شجاعت و سلحشوری و جان بازی، برای مولا و امام خودشون کرده بودن و ذره ای ترس از شهادت در ایشون وجود نداشت. در کربلا ، حضرت عباس علیه السلام نگاهبان خیام و ساقی اهل حرم بودن، ولی روز عاشورا در بحبوحه ی جنگ، وقتی که اصحاب و بنی هاشم یکی یکی به میدون رفتن و شهید شدن، حضرت، تنهایی مولا و برادر رو که دیدن، سینه شون تنگ و دلشون بی تاب شد و از امام حسین علیه السلام اذن خواستند... امام علیه السلام فرمودن : عباس جان صدای العطش کودکان رو می شنوی؟.. عباس علیه السلام اطاعت کردن و راهی فرات شدن. برای مرد جنگ، نجگیدن و دیدن مظلومیت امام زمان، خیلی سخته... ولی حضرت عباس علیه السلام، تسلیمِ محض ولایت و امامت بودن... کنار شریعه ، عباسِ تشنه لب، از موج های فرات، صدای گریه ی شش ماهه رو می شنید... نمیدونم شما کربلا رفتین یانه، ضریح حضرت عباس علیه السلام، نسبتا کوچیکه ولی از نقل ها برمیاد که حضرت بسیار رشید بودن... نمیدونم کنار نهر فرات،چه اتفاقی افتاد که جسم مطهر حضرت عباس اینطور شد... 😭😭😭 اربابم عاشورا نزدیکه هنوز علمدار هست و اهل حرم بی تاب و نگرانن... ولی من حال عمه جان رو وقتی دست به کمر از علقمه برگشتین و عمود خیمه عباس رو پایین کشیدین متوجه نمیشم... بمیرم برای لحظه ای زینب ، فریاد امان از اسیری سر داد ...😭😭😭😭😭