سلام . چون شنوای حرفا هستید من گفتم بگم قصه ی امروزو به شما امروز تو دانشگاه سر کلاس فرهنگ و تمدن ملل اسلامی بودیم ! مثلا اسلامی البته ... بحث سیاسی شد چون درس عمومی بود دوستای انقلابیم پیشم نبودن اما باز یه تنه با استادو ۵۰ تا دانشجو داشتم میجنگیدم . یکیشون به اربعین امام حسین توهین کرد . منم چون آسم دارم و نباید عصبی شم حالم بد بود ولی جوابشو دادم حتی درست نمیتونستم نفس بکشم دستام داشت میلرزید از عصبانیت . این جماعت دیگه امام حسینم قبول ندارن و بهش میگن خرافات چه برسه به حضرت آقا :)💔💔 خلاصه که ما مذهبی های نسل دهه ی هشتاد تو مدرسه که سر چادری بودنمون مسخره میشدیم ... تو دانشگاه انقدر تنهاییم که باید یه نفری جلوی استاد و ۴۰ . ۵۰ نفر بزرگ و کوچیک وایسیم . رسیدم خونه فقط برای مظلومیت امام حسین گریه میکردم . امامون بین کسایی غریب بود امروز که تو فرم ثبت نامیشون مذهب رو زدن تشیع :)💔💔. پ. ن: کاش افراد یاد بگیرن، همیشه برای خودشون یه چارجو، یه خط قرمز بذارن و وقتی به اونجا رسیدن زنگ هشدار و خطر براشون به صدا در بیاد و بفهمن که دیگه دارن از ریل خارج میشن آخه بعضی جاها رو دیگه ازش مطمئنیم مثلا ممکنه در مجموعه نظام اشتباهاتی باشه، جایی اختلاس باشه یاااا.... ولی وقتی به رهبری میرسیم دیگه میفهمیم مع رسما گول خوردیم و کم کم داریم از ریل اصلی خارج میشیم یا حتی ممکنه بگیم رهبر که معصوم نیست، شایدم مرتکب اشتباه بشه(که البته ما معتقدیم رهبری فردی باتقوا و عالم هستن و هیچ شبهه ای توی زندگی شون نیست که اگر ذره ای پیدا میکردند هر روز عَلَمش میکردند!) به ائمه و اهل بیت که میرسیم، توهین به ائمه که میرسیم دیگه مشخصه که خیلی وقته از ریل خارج شدیم صدای بوق هشدار گوش تون رو اذیت نمیکنه؟؟؟!!! 😔 ❌ برای اینکه توی فتنه های خیلی سخت آخرالزمان گم نشیم حتما چارچوب ها و خط قرمز های خودمونو مشخص کنیم ❌