خاطره بازی😂
سلام دمت گرم عجب کانالی😍😍 کلی میخندم
خاطره ای که میخام بگم از بابامه که راننده مینی بوسه.ماتو شهرستانهای اطراف مشهد زندگی میکنیم واینکه بابام راننده مشهد به شهرستانه.ماه رمضون ها همیشه شب های قدر بابام از شهرستان مسافر میاره حرم.یه شب که مسافر از مشهد سوار میکنه بیاره شهرستان.یک آقایی تو ماشین خوابشون میبره و اصن متوجه نمیشن که به مقصد رسیدند و بابام اصن نگا نمیکنه که شاید کسی مونده خلاصه که بابام میاد خونه افطار میکنه میخاد بره دنبال مسافراش که سوار کنه برا بردن حرم. و همچنان اون آقا خواب😴😴😴
دنبال مسافر ها باید از قبرستون رد میشده تا به اون روستا برسه که سوار کنه از هم قبرستون که میگذره و به خیال خودش رانندگی میکرده یهو اون آقا بیدار میشن و دااااد میزنن که اقاااا کجاها میری. بابام میگه چنان جیغی زدم که مرده ها هم از قبر بلند شدن. فقط همون وسط جاده نگه داشته و فرار و اون آقا هم که ترسیده از بابام بدتر دنبالش🤣🤣🤣🤣. ولی روز بعد لباش همه تب خال زده بود😂😂😂و انگار پرتز کرده بود😆😆
🔰🔰🔰🔰🔰
@khandehpak