#مرسی_خنده
ﻳﻚ ﺭﻭﺯ ﻣﺮﺩﯼ ﺩﺳﺖ ﺑﭽﻪ ﺍی ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﯾﺸﮕﺎﻩ ﺑﺮﺩ.
ﺑﻪ ﺁﺭﺍﯾﺸﮕﺮ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﻋﺠﻠﻪ ﺩﺍﺭﻡ،ﺍﻭﻝ ﺳﺮ ﻣﺮﺍ ﺑﺘﺮﺍﺵ ،ﺑﻌﺪ ﻫﻢ ﻣﻮﻫﺎی ﺑﭽﻪ ﺭﺍ ﺑﺰﻥ. ﺁﺭﺍﯾﺸﮕﺮ ﺳﺮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﺮﺍﺷﻴﺪ.
ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﯾﺸﮕﺮ ﮔﻔﺖ؛ﺗﺎ ﻣﻮﻫﺎی ﺑﭽﻪ ﺭﺍ ﺍﺻﻼﺡ کنی، ﺑﺮﻣﻲ ﮔﺮﺩﻡ . 😶
ﺁﺭﺍﯾﺸﮕﺮ ﺳﺮ ﺑﭽﻪ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺍﺻﻼﺡ ﻛﺮﺩ ﻭﻟﻲ ﺧﺒﺮی ﺍﺯ ﺁﻣﺪﻥ ﻣﺮﺩ ﻧﺸﺪ... 🙄
ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﮔﻔﺖ : ﭼﺮﺍ ﭘﺪﺭﺕ ﻧﻤﻲ ﺁﻳﺪ؟ 🤔
ﺑﭽﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﺍﻭ ﭘﺪﺭﻡ ﻧﺒﻮﺩ...! 😐
ﺁﺭﺍﯾﺸﮕﺮ ﮔﻔﺖ: ﭘﺲ ﻛﻲ ﺑﻮﺩ؟ 😶
بچه ﮔﻔﺖ: ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ. ﺩﺭ ﻛﻮﭼﻪ ﻣﺮﺍ ﺩﯾﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ؛
ﺑﻴﺎ ﺩﻭﻧﻔﺮﻱ ﺑﺮﻭﻳﻢ ﻣﺠﺎﻧﻲ ﺍﺻﻼﺡ ﻛﻨﻴﻢ..! 😐
*
همسایمون رفته آلمان دیشب زنگ زد گفت گربهم چطوره؟ گفتم والا مُرد😕
گفت داداش خبر بد رو اینجوری نمیدن که
مثلا بگو داشت تو تراس بازی میکرد
فرداش هم میگفتی افتاده مُرده
گفتم ببخشید چشم😒
گفت خواهش میکنم حالا بابام چطوره؟
گفتم داره تو بالکن بازی میکنه 😢
فردا خبر اصلی رو بهت میدم😂
*
سیم شارژرم خراب شد،رفتم بخرم یارو گفت اصلی میخای یا فیک؟
گُفتم از همون اصلیا بده که هر ماه ازت میخرم 😂😂😂
*
چجوری تو مترو و تاکسی چتای بغل دستیتونو میخونید؟
من یه بار خواستم امتحان کنم سرمو آروم بردم نزدیک شونه های طرف که چتاشو بخونم ، یهو دیدم دوربین جلوشو باز کرده داره خودشو میبینه ، چن ثانیه از تو گوشی چش تو چش شدیم
بافرهنگ بود به روم نیاورد...🙈😂😂
*
_ اولشو بگو
+ سر امتحان هم میخواهی به معلم بگی ( اولشو بگو )
.
.
.
مکالمه من و مامانم در دوران ابتدایی😂
┄┅┅❅🔻◽️🔻🔵🔻◽️🔻❅┅┅┄
@khandehpak