حکایت مثل آش نخورده و دهن سوخته !!
روزی مردی به خانه یکی از آشنایان درامد. صاحبخانه برای او کاسه ای آش داغ بياورد. میهمان هنوز دست به کاسه آش نبرده، دندانش درد گرفت و دستش را روی دهان گذاشت.
صاحبخانه به خیال آنکه او از آن آش داغ تناول كرده و دهانش سوخته، به او گفت صبر می کردی تا آش کمی سرد شود و بعد میل ميفرمودى تا كه دهانت نسوزد!
میهمان که هم از درد دندان رنج می برد و هم از حرف صاحبخانه خجل شده بود، گفت: بله، آش نخورده و دهان سوخته..
┅✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿┅
🍎
@khaneedaryasan
#خانه داری آسان
┅✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿┅