بسم الله الرحمن الرحیم ای دل غلام شاه جهان باش و شاه باش پیوسته در حمایت لطف اله باش من کیستم گدای تو یا ثامن الحجج شرمنده ی عطای تو یا ثامن الحجج در سایه ی لوای تو یا ثامن الحجج ای جان من فدای تو یا ثامن الحجج غیر از غلام شاه خراسان نمی شویم تا شاه ما رضاست پریشان نمی شویم دیانت بر سیاست چیره شد آری جهان فهمید رضا جان است شاه مردم ایران رضا خوان نه شاها نگاه کن به غلامان خود سپس لطفی کن ای کریم و به فریاد ما برس امضای کربلای تو داروی دردهاست باب حوائج همه حاجات کربلاست ای دوستان زمین و زمان جملگی خموش دارد صدای قافله ای می رسد به گوش آتش فشان قهر خداوند در خروش پیغام کربلا به نجف برد یک سروش یا مرتضی علی پسری داشتی چه شد ای شاه دین تو تاج سری داشتی چه شد 🔰خیلی دلم گرفته برای محرمت 📝روضه امام رضا علیه السلام 📝مرحوم محدث قمی رضوان الله تعالی علیه تو انوار البهیه اشاره می کنن، بدن امام رضا رم شبانه دفن کردن، این نو عروسان نوقان داشتن میرفتن خونه ی بخت ، دیدن یه بدنی رو غریبانه دارن تشیع میکنند …” همین که فهمیدن این بدن جگر گوشه ی پیغمبره،به شوهراشون گفتن مهریه هامون حلال و آزاد هر چی هدیه براشون آوردن نذر امام رضا کردن ….” بدن امام رضا رو گل بارون کردن ….” هر چی عطر و گلاب برا نو عروسان نوغان آورده بودن رو بدن امام رضا ریختن ….” درستشم همینه” این بدن پسر فاطمه ست … این بدن عزیز زهراست احترام داره ….” آخ لایوم کیومک یا اباعبدالله ((به به) روضه ی آخر و التماس دعا، فرج امام زمان یادت نره ؛) (فرمود هر کسی وسط روضه ی جدم برا فرج منه مهدی دعا کنه من همونجا دعاش می کنم) (آقامونم با ما گریه کنه به روضه ی جد غریبش) کربلا هم زن های بنی اسد اومدن از فرات آب ببرند ؛ دیدن یه عده بدن بی سر، قطعه قطعه، «اربا اربا»رو زمین افتاده، (الله اکبر …. یا بقیه الله اجرک الله فی مصیبت جدک) اینجا هم زن ها واسطه شدن، بنی اسد آمدن ، میخوان این بدن ها رو شناسایی کنن ؛ به کمک زین العابدین بدن ها رو شناسایی کردن. رسیدن کنار گودال، دیدن یه بدنی اربا اربا …. اصلا قابل شناسایی نیست ….” یاللعجب چه کنن؟!! زین العابدین فرمود : تنهوا عنی …” از من فاصله بگیرید ؛من خودم این بدن رو به کمک پیغمبر دفن می کنم ….” این بدن متلاشی شده رو جمع کرد ،چه جوری این بدن رو آورد کنار خانه ی قبر ،بماند ” امشب شب جمعه یه خانمی که همه دارائیش رو داده شب جمعه میاد حرم. شب‌های جمعه فاطمه با اضطراب و واهمه آید به دشت کربلا گردد به دور خیمه ها گوید حسین من چه شد نور دوعین من چه شد. به ما در بپیوندید👇 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @khaneh_emam