متن بحث شده
در
#جلسه_شانزدهم
#در_راستای_بنیان_های_حکمت_حضور_در_جهانی_بین_دو_جهان
نوعی از آغازکردن
32- چگونه انسان میتواند نزد خویشتن بماند و سرگردان نباشد؟ حضور در تاریخ قدسی، نوعی مأواگزیدن در سایهی عطای الهی است، زیرا تاریخی که به ارادهی الهی انسان را در بر میگیرد، نوعی آغازکردن را به انسان متذکر میشود، آغازی که یک بار است برای همیشه، آغازی که پایان ناپذیر است و چشمانداز است برای ادامهی همهی زندگی. آغازی است که از جانب ما آغاز نشده، در مقابل ما قرار گرفته ولی میتوانیم همواره در آن قدم بزنیم و زندگیکردن را تجربه کنیم و از پوچی و روزمرّگی رهایی یابیم. زیرا در آن آغاز همهچیز آینهی حضور ما است با حقیقت و در راهبودن و در انتظار بهسربردن، که چون نسیمی همواره به سوی ما میباشد، هرچند بی پیچ و تاب نیست. زندگی با الهاماتی که زندگی را معنا میکنند و تقوا را متذکر میشود، زندگی است و تقوا راهی است تا مسیر الهامات الهی بسته نشود. فرمود: «وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّه»(بقره/282) پس تعلیمات الهی در گرو تقوا است.
وفای به عهد و زندگی ماورای روزمرّهگیها
33- انسان با وفای به عهد به حقیقت نزدیک میشود و از پوچی رها میگردد. لذا فرمود: «أَوْفُوا بِالْعُقُود»(مائده/1) بشر جدید عهد خود با خدا و انسان و طبیعت را فراموش کرده و در نتیجه سرگردان شده و چون بر عهدی قرار ندارد تا استحکام یابد، احساس پوچی و بیثمری میکند و همهچیز برای او خالی و تهی است و نمیداند چه چیزی باید بخواهد، زیرا عهدی نمیشناسد که در راستای آن عهد خود را متعهد احساس کند، گرفتار بینهایت میلها است و چرخیدن به دور انواع خلأها. در حالیکه با وفای به عقود، عهدهایی که با خدا و با انسان و طبیعت بسته بود، معنای خود را خواهد داشت و انسان در آن صورت ماورای روزمرّگیها خود را احساس میکرد، به جای آنکه بخواهد بدون کار و تلاش، ثروتی به دست آرد، تلاش میکند حقیقت را در هر صحنهای تحمل کند تا از پوچی و بیثمری رهایی یابد. این نوعی ماندن نزد خویشتن است و نوعی آغازکردن.
باید چشم به راه خود باشیم
34- وقتی راه رجوع به خدایی که «احد» است، در چشماندازی توحیدی گشوده شد، برای آنکه حقیقتِ خود را که حضور در عالم بیکرانهی الهی است دریابیم، باید چشم به راه خود باشیم. چشم به راهِ آن حضوری که به حضور خدا درعالم حاضر باشیم. چشم به راهِ حالتی که بدون هر حجابی، خود را در آغوش خدا احساس کنیم و به واقعیترین نحوهی بودن خود که همان هویت تعلّقی نسبت به حق است، خود را بیابیم.
آنکس که میخواهد روزی پریدن بیاموزد، نخست باید راهرفتن و دویدن را آموخته باشد. احساس حضور در بیکرانگیِ حضور خدا، با نوعی توجه به چنین حضوری آغاز میشود. وقتی از دور نوری کوچک به چشم آید، اگرچه نوری است کوچک ولی دلگرمی بزرگی را به همراه دارد.
@khanehtolab