#دستنوشته✍
محرم هم اومد خدا کنه این محرم واربعین هم زنده باشیم تا تو روضه امام حسین (ع)زندگی کنیم.
گفتم روضه ،دلم عجیب روضه خواست.روضه هایی از جنس روضه قدیم.
آخوند پیرمرد مشهدی از راه دور لنگ لنگان هر یکشنبه تو ساعت نامعین زنگ در خونه رو بزنه ،مامان بگه بچه ها حاج آقا اومد .برید در خونه همسایه ها بگید آقا اومده روضه داریم.
کمتر از ۵دقیقه همه همسایه ها با چادرهای رنگی دور تا دور خونه حاضر میشدن سیده خانم،کبری خانم ،زن آقا محمود،اعظم خانم ،مامان مجتبی و...
مامان میگفت برو به حاج آقا بگو امروز روضه علی اصغر،روضه زینب ،روضه قاسم و....بخونه .
هیچ وقت نفهمیدم ملاک انتخابش برای هر روضه چیه.
حاج آقا هم کمتر از یک ربع هم سخنرانی میکرد، هم روضه میخوند،هم بساطش رو پهن میکردونخود،کشمش ،زردچوبه، زعفرون و....میفروخت .آخرش هم چایی .چایی روضه.
یادحاج آقا افتادم دلم براش سوخت.
خدا بیامرز بعضی روزها که همسایه ها نبودن میگفت حاج خانم خودت وبچه هات بشینید.روضش رو میخوندو بدون پهن کردن بساطش میرفت. آخه حاج آقا برای خوندن روضه هیچ پولی نمیگرفت. مادر هم پولی نداشت که از حاج آقا چیزی بخره.
گفتم مادر دلم برای اون هم سوخت .حقش این نبود!!!
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
@khanesabz110
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸