هدایت شده از آینده سازان
آرسن پرسید: باهاش چطوری معامله کردی؟ سوزان: به سبک خودمون. کارای شیک رسانه ای و جهانیش با ما. کارای کثیف و میدانی با اونا. آرسن دوباره پرسید: و مطمئنی راضی شده؟ سوزان قاطعانه گفت: از خداشه. میگه از همیشه بیشتر احساس زندگی و حیات دارم. آرسن گفت: عالیه. میخوام جمله ای بهت بگم که باید خیلی حواست جمع باشه و از حالا سطح ماموریت تو بالاتر میره. سوزان با دقت بیشتر گفت: میشنوم. آرسن گفت: این دخترو میبینی که رو تخت داره با این دو تا ... ؟ سوزان گفت: نوردخت ... خب! آرسن گفت: مهره اصلی و تک مهره مبارزات آینده علیه رژیم ایران همین دختره. نه باباش! سوزان گفت: ینی یک زن؟ آرسن گفت: دقیقا! سوزان پرسید: و اونم همین دختر! آرسن گفت: دقیقا همین دختر! سوزان گفت: پدرش چی؟ آرسن خیلی رک گفت: کارش تمومه. رضا از اولش هم مهره مناسبی نبود. اسراییل سالهاست که داره تلاش میکنه سرمایه اجتماعی ایرانیان خارج از ایران را به طرف نوردخت بکشونه. سوزان گفت: خب! ماموریت من چیه؟ آرسن گفت: ما کاری میکنیم که تو از آلادپوش هم عبور کنی و بالاتر بری و به هیئت تصمیم ساز مورد اعتماد مریم رجوی برسی. فقط یک ماموریت داری... اونم اینه که کاری کنی که مریم به عنوان چهره چریک و مبارز، در ناآرامی های آینده ایران، رسما میانداری کنه تا توجهات از روی رضا پهلوی برداشته بشه. سوزان پرسید: شما میخواید کم کم پرچمِ شازده رو بکشونید پایین! درسته؟ آرسن سری تکون داد و جواب داد: بیشتر از تاریخش مونده. دیگه تو وقت اضافه است. سوزان گفت: تا از این طریق، بهش بفهمونید که وقتشه که نوردخت رو وارد عرصه کنه! آرسن: دقیقا. سوزان: و بعدش نوردخت رو در یک پوزیشنِ رهبر زنان و این چیزا وارد میدان کنید. درسته؟ آرسن گفت: هوش تو رشک برانگیزه! سوزان نگاهی به سر و وضع و حس و حال نوردخت روی تختش انداخت و زیر لب با پوزخندی تلخ گفت: بعله ... رهبر جنبش زنان! ادامه دارد... https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour