#سوال_اعضا
سلام ماری جان وخانومای گل. انشالله که نماز روزه هاتون قبول درگاه الهی. لطف مشکل منم بزارین داخل گروه. من 13سالم بود که به زور عقدم کردن کنار اومدم با این موضوع گفتم حتما ما از اونایی میشیم که عشق بعد ازدواج انجام میشه ولی نشد. کم کم فهمیدم یه مرد تودار عقده ای هست. دوران عقد منو کتک میزد اونم بخاطر اینکه بهش تو میگفتم باید شما بلع چشم میبودم. کلا از نظر من یه مرد مغرور هست که زن رو خیلی بی ارزش میدونه ومیگه مرد هرچی بگه زن باید اطاعت کنه. تا جایی که تونستم ب حرفش کردم. هرطور بود دوران عقد مزخرفمون به پایان رسید عروسی کردیم سال اول خیلی خب شده بود تا اینکه عروسی داداشم المشنگه ای راانداخت به باد کتک گرفت منو من برا دفاع از خو آباژور زدم صورتش ک خون شد اون لحظه فقط ب جدایی فک میکردم. اما حرمت دیگه از بینمون رفت. قبلا خیلی خودمو سرزنش میکردم نباید اینکارو میکردم هرچند مرد بود غرور داشت. ولی الان کاری باهام کرده ک هروقت یاد اونموقع میوفتم دلم خنک میشه 😑خلاصه بابام براش خط نشون کشیو رفت دوباره دست روم بلند کنه اما از اونموقع با زبونش منو آزار میده. دوسال بود پشت سرهم ورشکست میشد طلاهامو فروختم دادم بهش کاری راه بندازه اینم بگم روهیچ کاری استقامت نداره هرماه یک کاری عوض میکنه خیلی جلو فامیل خجالت میکشم با هزار بدبختی تحمل کردم الان ماشین خریدیم یه خونه نقلی برا خودمون میسازیم هنو تموم نشده تو سرم هزاران آرزو دارم واسه خونه ولی بهم میگه خونه برا تو نمیزنم میخوام زن بگیرم الکی نقشه نکش همون خونه از سرتم زیادیه. چن وقته شد جا خوابشو جدا میکنه ازم فاصله میگیره. دوروز پیش بهم پیام داده دیگه دوست ندارم بخاطر بچه ست که تحملت میکنم. دیگه هیچ حرفی بینمون رد بدل نمیشه. صبرم تموم شده منم دیگه سمتش نمیرم. هردوتا مون سرد شدیم خونه نمیاد همیشه دیر وقت میاد. هنوز نفر سومی ندیدم تو زندگیش باشه ولی قبلا یه عشق داشته شکست خورده همون دختره اومد خونه مادر شوهرم بهم گفت میخوام برم پیش شوهرت آخه مغازه داره به بهانه مغازه و خرید. فکرمو خیلی مشغول کرده. شما بگین باید چکار کنم دلم ب حال بچم میسوزه. ببخشید طولانی شد
⛱️
@delbrak