یه خواستگار داشتم که تو سفر سوریه باهم آشنا شدیم. اونجا باهم حرفامونو زدیم. بعدش قرار شد برگشتیم ایران خانوادشون بیان خونمون.
روزی که قرار بود بیان من به شدت منصرف شده بودم. دلیلش هم مشورت اشتباه دوستانم بود که بهم داده بودن. جوری شد که چندشم میشد از پسره. رفتم تو حموم درو بستم گفتم بیرون نمیام. مامانم اینا حرص میخوردن که زود باش آماده شو الان میرسن.
بعدش یهو تصمیم گرفتم از اول همه چی رو مرور کنم، حسابی فکر کردم دیدم افکارم و اون مشاوره هایی که دوستام بهم داده بودن عاقلانه نیست. این حس سراغ مون میاد ولی باید خوب همه چی رو بسنجیم. بدون احساسات.
هیچی دیگه الان سه تا بچه داریم😁
من به جرات میتونم بگم اگر هزار بار به عقب برگردم بازم همسرمو انتخاب میکنم🌹😊
کانال خاطرات سمّی خواستگاری
@khastegarybazi