🌷رمضان با شهدا🌷
🌼
..چشمک..🌼
✍نیمه شبی از خواب برخاستم که دوگانهای به درگاه یگانه به جای آورم. صبح، هنگام صبحانه خوردن، شهید رفیعی به من گفتند: «اگر میخواهی با ما باشی، از خدا شهادت نخواسته باش، زیرا ما حالا حالاها کار داریم و تا جولان میخواهیم برویم. ما را که میبینی، کافی است که یک چشمک به خدا بزنیم».
...در بین راه، برای ما یکسره از حضرت ابوالفضل (علیه السلام) میگفت. آرزویش این بود که کنار نهر علقمه شهید شود. بارها به من میگفت که من دیگر توی این عملیات شهید میشوم. خیلی هم به این اعتقاد داشت، ولی ما زیاد جدی نمیگرفتیم.
...بین من و او فاصله افتاد. دوباره خودم را به او رساندم و گفتم: «یعنی ممکن است اسیر شویم؟»
...عراقیها سوار پیامپی جلو میآمدند. رفیعی چشمانش بسته و لبخندی روی لبش بود. کنارش دراز کشیدم و صورت به صورتش چسباندم. با او حرف میزدم.
عراقیها از پیامپی پیاده شدند. من اسیر شدم اما او چشمک را زده بود.
🌹شهید ابوالفضل رفیعی🌹
مزار دانشگاه فردوسی مشهد
🤲عبادات امروز به نیابت از شهید ابوالفضل رفیعی هدیه به حضرت ابوالفضل(علیه السلام) در جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) و رفع بلایا.
🤲🏻اَللّٰهُمَ عَجِّل لِوَلیڪَ الْفَرَج🤲🏻
@khatekhoo